نیمه پنهان گل سرخ
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ....... این بار نمیدونم چرا روز شماری می کنم شاید چون تلاقی مبارکی است شاید چون هر دو در یک روز پا گذاشتیم تو این سرای فانی شاید چون منتظر حادثه هستم شایدم خیلی بزرگش کردم نمیدونم هر چی هست حس غریب و شیرینی است من کمترین با تو بالاترین .... گاهی مغرور میشوم آخه همیشه که اینطوری نیست میگن هر سی و سه سال یک باراین اتفاق می افته خوب هر کسی باشه فخر می فروشه چقدر پرتوقع شدم خوب آخه هدیه گرفتن خیلی لذت بخشه اونم اگر سالی یه دفعه باشه اونم اگر از طرف تو باشه من منتظرم منتظرم تا هدیه خودمو ازت بگیرم از تو تو که سخاوتمند ترینی تو که پادشاه خوبانی تو که بهترینی تو که محبوبترینی تو که .. چشم گدا به دست پادشاه خیره مونده میدونه که براش کم نمیزاری منتظرم منتظر راستی مهربون ! تو چی دوست داری بهت پیش کش کنم ؟